مکمل اسیدهای چرب اشباع زنجیره ای (MCFA)، بر قابلیت هضم کل NDF تأثیر نمی گذارد یا حتی آن را افزایش نمی دهد.
مکمل روغن حیوانی گاوی محلی و روغن سبوس برنج با نرخ 3 درصد از رژیم غذایی لبنی به بز تحت تأثیر مصرف ماده خشک و هضم فیبر قرار نگرفت اما مولاریت VFA مایع شکمبه بز را افزایش داد.
لونسین و همکاران (2012) نشان داد که مکملهای روغن سبوس برنج (شامل حدود 34 درصد لینولئیک و 38 درصد اسید اولئیک) در 6 درصد به جیره گاوهای شیری در دوران شیردهی، هضم NDF و DM و غلظت استات را کاهش داد.
اما 2 درصد و 4 درصد % مکمل این مقادیر را تغییر نداد. در مطالعه دیگری، بیان کردند که روغن های گیاهی موجود در خوراک تأثیر کمی بر غلظت آمونیاک-نیتروژن شکمبه دارند.
یا اینکه سنتز پروتئین میکروبی عمدتاً نتیجه سرکوب میکروارگانیسم های شکمبه است. محققان قبلی اظهار داشتند که تغییر اثر بر روی باکتری های فیبرولیتیک و آمیلولیتیک روغن نخل و روغن نباتی به دلیل پروفایل اسیدهای چرب است.
ابوبکر و همکاران (2014) گزارش کردند که افزودن 5 درصد روغن پالم به جیره بز، تعداد باکتری های شکمبه فیبروباکتر سوکسینوژنز را کاهش داد، تعداد باکتری های را تغییر نداد.
اما تعداد آرکی متانوژن شکمبه را کاهش داد. مطالعه قبلی بیان کرد که مکملهای اسید اولئیک (محلول کشت 0، 20، 40 و 60 میلیگرم/50 میلیلیتر) در درصدهای مختلف در تخمیر آزمایشگاهی گونههای علف به روشی وابسته به دوز باعث کاهش تولید متان آزمایشگاهی در بزها شد.
اوبراین و همکاران (2014) گزارش داد که افزودن اسید اولئیک به سیلاژهای علف باعث کاهش تولید متان در شرایط آزمایشگاهی شد. در مطالعاتی که به بررسی اثرات روغن ها بر هضم مواد غذایی در شکمبه در شرایط آزمایشگاهی پرداخته است.
اثر یک روغن منفرد بر هضم آزمایشگاهی مخلوط خوراک مورد بررسی قرار گرفت. مطالعه بررسی اثر روغن ها بر علوفه و خوراک کنسانتره محدود است.
این مطالعه فرض میکند که روغنهای حیوانی و گیاهی با پروفایلهای اسیدهای چرب متفاوت، اثرات متفاوتی بر پارامترهای تخمیر آزمایشگاهی علوفهها خواهند داشت.